و چون نوبت ملاحان ما فرارسد
آن خونریز بیدادگر
در جزیره ی مغناتیس
بر دو پای
استوار بایستد
زخم آخرین را
خنجری برهنه به دندانش.

پس دریا
به بانگی خاموش
ایشان را آواز دردهد.

ملاحان
از زیباترین دختران
دست بازدارند
و در بالاخانه های محقر میکده ی بارانداز
به خود رها کنند،
خوابگردْوار
در زورق های زنگار
پارو بردارند.
و به جانب میعاد مقدر ظلمت
شتاب کنند.

آذر ۱۳۵۷
لندن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو